بدون تعارف، فشار کسری در بودجه دولت در حال تبدیل شدن به یک مشکل عظیم با آثار فوری است. مسئله کسری دولت به سبب بروز نارضایتی و فشار بر عموم مردم، فوراً تبعات اجتماعی مییابد. افزایش دادن میزان عوارض و مالیاتها، گرچه به ظاهر با توجیهات اقتصادی و منطقی همراه میشود، ولی تقریباً همه میدانند که وضع آنها بیشتر از سر درماندگی بودجهای است تا سیاستگذاری اقتصادی.
در نگاه نخست، متهم اصلی در بروز این تنگنا افت و کاهش درآمد نفت است که موجب کاهش در دریافتیهای دولت شده. درآمد نفتی یکی از اقلام بودجه است که باید آن را در کنار سایر درآمدها سنجید. برای سنجش صحت این تصور، باید وضعیت درآمدی دولت را با سالهای قبل مقایسه کرد تا ببینیم آیا حاد شدن مشکل بودجه دولت به وضعیت اسفناک درآمدهای دولت بازمیگردد؟
واضح است که براساس یکی از اصول اولیه تحلیل اقتصادی، نمیتوان ارقام اسمی یا پولی را مقایسه کرد. پس یا باید از ارقام تورمزدایی شده بهره گرفت یا نسبتها. برای این منظور درآمد تورمزدایی شده دولت و همچنین درآمد دولت به تولید ملی را ملاک بررسی میگیریم. در این محاسبه میزان انتشار اوراق بدهی توسط دولت، که بیش از آنکه درآمد باشد شکلی از کسری بودجه است، و همچنین درآمدهای اختصاصی دستگاههای دولتی، که رقم آن چندان شفاف نیست، را کنار گذاشته و پایه اصلی محاسبه را بر مجموع درآمد مالیاتی و نفتی دولت قرار میدهیم.
اگر سال 1390 را منها کنیم، درآمد واقعی یا تورم در رفته دولت تقریباً به طور پیوسته رو به افزایش بوده است. باید توجه داشت که سال 90 از حیث درآمدی یک سال ایدهآل با بالاترین حجم درآمد ارزی در تاریخ کشور و پیش از وقوع تحریمها بوده و لذا باید آن را سالی متفاوت از سالهای بعد قلمداد کرد. همچنین احتمالاً رقم عملکرد بودجه 97 اندکی کمتر از میزان مصوب خواهد بود. ولی در مجموع وضعیت درآمدی دولت طی امسال و سال آینده در مقایسه با سالهای قبل (غیر از سال استثنایی 1390) حاکی از افت و تنزل در درآمدهای دولت نبوده، بلکه عکس آن صادقتر به نظر میرسد.
اما چرا در عین افت قیمت نفت، درآمدهای دولت شاهد کاهش شدید نبوده؟ اولاً گرچه درآمد نفتی رو به تنزل بوده، اما از آنجا که نرخ تبدیل آن به ریال بالاتر از سالهای قبل است، در مجموع درآمدهای ریالی دولت ترمیم شده. درآمد بالای نفت در سال 1390 با نرخ نزدیک به هزار تومان به ریال تبدیل میشد، اما نرخ تبدیل از سال 1394 تاکنون بیش از 3000 تومان بوده و قرار است در سال آینده 3500 تومان باشد (یا شاید بالاتر!).
ثانیاً علیرغم افت درآمدهای ارزی فروش نفت، درآمدهای مالیاتی دولت طی سالهای اخیر رشدی بسیار بالا داشته (معمولاً با ارقامی بیش از نرخ رشد کل بودجه). پس دولت درآمدهای خود را با اخذ مالیات بیشتر ترمیم کرده است. ثالثاً افت نرخ تورم در سالهای اخیر هم به افزایش درآمد واقعی (تورمزدایی شده) دولت کمک کرده است.
اگر درآمدهای دولت را در مقیاس اقتصاد کشور در نظر بگیریم، درمییابیم وضعیت دولت از حیث درآمدی از سال 91 دائماً رو به بهبود بوده است. حتی این نسبت در سال 1395 مشابه سال 1390 (بهترین سال در تاریخ کشور از حیث درآمدهای نفتی) بوده و اگر سناریوی درآمدزایی سال 95 در سال 96 هم محقق شود، حتی وضعیت درآمدی دولت در سال 96 از سال 90 هم بهتر خواهد بود.
نتیجه اینها چیست؟ روشن است؛ فشار مضاعف وارده بر بودجه در درجه اول و بیش از هر چیز از محل «مصارف» یا «هزینهها» است، نه درآمدها. درآمدهای دولت در مقایسه با سالهای پیشین، اگر نگوییم بهبود یافته، بدتر نشده است. مشکل اصلی بیانضباطی و بیتدبیری در جانب هزینهها، بهویژه هزینههای جاری است، زیرا میدانیم وضعیت جذب بودجههای عمرانی نامساعد است.
همه این محاسبات بدون لحاظ حجم عظیمی از اوراق بدهی است که دولت، به زیان دولتهای آینده، در حال انتشار است. در حقیقت اگر انتشار اوراق بدهی را نیز به عنوان یک منبع دیگر تأمین مالی دولت در نظر میگرفتیم، بیشتر مشخص میشد که دولت از حیث درآمدی با وضعیت بدی روبهرو نیست.
فشار و تنگنای بودجهای محصول رشد غیرمسئولانه هزینههای جاری توسط دولت است. بیجا نیست که در ادبیات اقتصاد بخش عمومی، مهمترین ویژگی بوروکراتها را «بودجهدوستی» آنها میدانند. وقتی به جای مدیریت بر بوروکراتها و بهرهگیری ابزاری تاکتیکی از آنها، فرمان را یکسره به آنها میسپاریم، سرنوشتی بهتر از این در انتظار نیست.
دکتر حسین درودیان-کارشناس اقتصادی
کد خبر 23073
نظر شما